مرگ دردناک راننده خودرو ۴۰۵ در محور اسفراین بر اثر آتش گرفتن خودرو کشف ۴.۵ میلیارد ریال ارز قاچاق در تایباد برخورد مرگبار موتورسیکلت با تیر برق با یک کشته و یک مصدوم در مشهد (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) درباره «پیمان آخال» در دوره قاجار که مناطقی از شمال‌شرق ایران را جدا کرد | «فیروزه» افتاده از انگشتر خراسان راهکارهایی برای مدیریت ترافیک و کاهش تصادفات در شروع سال تحصیلی | باز آمد بوی ماه ترافیک! جزئیات به‌کارگیری سرباز معلمان برای سال تحصیلی جدید تلاش ۱۲ ساعته آتش‌نشانان مشهد برای اطفای حریق انبار چوب رباط طرق + عکس (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) بیماری‌هایی که مرد‌ها از آن غافل هستند | مردان، ستون‌های قدرت خرما‌های تریاکی با هشیاری پلیس کرمان به مقصد نرسید جزئیات روند بررسی پرونده سرقت ۵۱ میلیون تومان از بانک سپه مشهد خواص استثنایی یک لیوان شیر چقدر است؟ اسامی عطرهای غیرمجاز اعلام شد آیا ۹ تالاب ایران در تابستان جاری خشک شده‌اند؟ ۱۳ هزار معلول در انتظار وصل و واریز مستمری تأمین مایحتاج دانش‌آموزان بهزیستی با اجرای پویش‌های «مشق مهربانی» و «همه حاضر» در کشور | اجرای این پویش‌ها در خراسان رضوی چگونه است؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳) | برقراری جوّ پایدار از یکشنبه زائران عمره مفرده ۱۴۰۳ به این توصیه‌های سازمان حج و زیارت توجه کنند جان باختن یک مقنی در کاشمر براثر برق گرفتگی در چاه ۱۵ متری (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) ضرورت اجرای قانون جوانی جمعیت در مشهد شبکه تولید و توزیع لوازم آرایشی و بهداشتی تقلبی در مشهد کشف و منهدم شد مقامات قضائی خراسان رضوی، پیگیر رفع مشکلات تولید آخرین وضعیت داروی هموفیلی در شهرستان‌ها | در شهرستان‌ها داروی هموفیلی نیست نوجوانان طرفدار نوشت‌افزار با تصاویر مفاخر شناخته‌شده و شهدا هستند
سرخط خبرها

چشم‌های ماتم زده ما در سال کرونا

  • کد خبر: ۵۲۱۴۹
  • ۱۹ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۰
چشم‌های ماتم زده ما در سال کرونا
ضحی زردکانلو - روزنامه‌نگار
یادش به‌خیر! سال نو ۹۸ شده بود. کرونا نبود و فراغت داشتیم. لبخند برای نشستن بر روی لب‌هایمان، سماجت نداشت و ما نیز پذیرا بودیم. گفتیم سیب و خندیدیم و با سفره هفت‌سین، عکس‌های یادگاری گرفتیم. مادر طبق عادت همیشه، عکس‌ها را چاپ کرد و روی یخچال چسباند و منتظر سال بعد بود که عکس‌های نو را جایگزینشان کند. اما ثبت آن لحظات در زمان تحویل سال بعد، هیچ‌وقت تکرار نشد.

سالی که نامش بیش و پیش از آنکه ۹۹ باشد، کرونا شد و کرونا هم گرفت و مادر روی یخچال، کاغذی چسباند و نام مواد خوراکی را که شاید ما را از شر این ویروس ملعون در امان بدارد، نوشت و به‌مرور تعداد این کاغذ‌ها و توصیه‌های مادر بیشتر و بیشتر شد و امروز همه عکس‌های یادگاری و آن لبخند‌ها، روی یخچال درپس نگرانی‌های مادر گم شده است.

باورم نمی‌شد وقتی خواندم. دانشمندان می‌گویند: کرونا، همان قاتلی است که می‌تواند خود را در یک قاشق چای‌خوری جای دهد و با تمام قوا ۵۳ میلیون نفر از ما آدم‌های زمینی را آلوده کند و جمعی از ما را هم مثل آب خوردن به کام مرگ بکشاند. مرگی که نه عاقبت‌به‌خیری دارد و نه شکوهمندی برای عزیزانمان. اما آگهی‌های روزانه ترحیم و تسلیت، چشم‌های ماتم‌زده کادر درمان و فریادهایشان که دیگر تخت خالی نداریم... هر روز بیشتر از آفتاب ظهر تابستان، سرمان را داغ می‌کند و چشم‌هایمان را می‌سوزاند و دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که مرگ در یک‌قدمی ماست.

سال ۹۹ اولش با قرنطینه خانگی شروع شد و بالا رفتن تابلو‌های ورودممنوع حتی به شهر آبا‌واجدادی و منع دیدار با خویشان و نزدیکانمان رسید. نحسی روز سیزدهم سال، نیز آن‌قدر که آن را به‌در نکردیم، رفته‌رفته بیشتر دامانمان را گرفت.
دوری و فاصله و انتظار دیدار‌های تازه بود و ممنوعیت در آغوش کشیدن پدر، مادر و خواهر و از آن بدتر اینکه برخی‌شان بی‌آنکه یک دل سیر با آنان وداع کنیم، از میانمان رفتند و ما داغ یک خداحافظی درست‌وحسابی هم روی دلمان ماند.

در سال کرونا، ماسک و الکل ضدعفونی‌کننده از مایحتاج روزانه‌مان شد. به جبر و از سر استیصال لبخندهایمان را پنهان کردیم تا با سلاح ماسک و الکل به جنگ کرونا برویم. اما دشمن، کارآزموده‌تر از تصورمان بود که به این زودی‌ها از پا دربیاید و کارمان را به جایی کشاند که ما حسرت پا گذاشتن به خانه پدری را بخوریم. حسرتی که درد داشت، عین درماندگی... دردش بیشتر از تب و لرز بود و حتی به طعم تلخ ناپروکسن (یکی از دارو‌هایی که برای بیماران کرونایی تجویز می‌شود) هم غالب بود. مثل زهر بود و دلیل آن سرفه‌های سینه‌سوز و آن اشک‌های ادامه‌دارش و...
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->