انتصاب سرپرست خبرگزاری صدا و سیما و مدیر شبکه خبر در احکام جداگانه فیلم‌های اسپانیا و فرانسه در راه اسکار ۲۰۲۵ غوغای ارکستر سمفونیک تهران با ساز‌های قدیمی «فوتبال ۱۲۰» به آنتن برمی گردد + زمان پخش جایزه بهترین انیمیشن خیرونای اسپانیا به «پیانو» رسید قصه بانوی خودساخته | نگاهی به سریال «طوبی»، ساخته سعید سلطانی کمدی اجتماعی به دنبال جذب تماشاگر تئاتر است کلیدر در آسمان ادبیات فارسی می‌درخشد، چنان که تاریخ بیهقی اولین پوستر رسمی «اکنون» سروش صحت منتشر شد + عکس نامزد‌های چهاردهمین دوره جوایز ایسفا را بشناسید + اسامی اکران فیلم سینمایی «زودپز» با بازی نوید محمدزاده و محسن تنابنده افتتاح مرکز فرهنگی هنری شماره ۶ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مشهد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخرین هفته تابستان ۱۴۰۳ (۲۹، ۳۰ و ۳۱ شهریور) + زمان پخش درخشش شهاب حسینی در شمال آمریکا با «آخرین حرکت» اکران مردمی «مفت‌بر» در سینما هویزه مشهد + فیلم آمار‌ جدید سامانه بازار کتاب تا چه اندازه منطقی است؟ | آقایان کتاب‌خوان‌تر از زنان!
سرخط خبرها

حکایت دیوانه متفاوت و دیوانه واقعا متفاوت

  • کد خبر: ۲۵۰۲۱۳
  • ۲۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۳
حکایت دیوانه متفاوت و دیوانه واقعا متفاوت
در سال‌های نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیس‌های پیچیده روان شناختی و دیوانه‌های بخصوص بود.

در سال‌های نه چندان دور و نه چندان نزدیک، در یکی از نواحی سردسیر، تیمارستانی وجود داشت که محل نگهداری کیس‌های پیچیده روان شناختی و دیوانه‌های بخصوص بود. روزی از روزها، پیرمردی سفیدپوش که کله‌ای کم مو و ریشی پروفسوری داشت شروع کرد به چرخیدن در حیاط تیمارستان و نگاه کردن به دیوانه‌هایی که در حیاط تیمارستان در حال چرخیدن بودند.

یکی از دیوانگان با خود مشغول بازی فوتبال بود و به کمک داور که آفساید او را اشتباه گرفته بود اعتراض می‌کرد. یکی دیگر از دیوانگان از درختی بالا رفته و بر روی شاخه‌ای از درخت نشسته بود و مسیر را به ناخدا نشان می‌داد. یکی دیگر از دیوانگان پای تخته رفته بود و تدابیر اقتصادی متناسب را برای مستمعین فرضی توضیح می‌داد. 

پیرمرد سفیدپوش که کله کم مو و ریش پروفسوری داشت به دیوانه‌ای رسید که کتاب فلسفی قطوری را در دست گرفته بود و مشغول مطالعه آن بود. پیرمرد سفیدپوش کنار دیوانه کتاب خوان نشست و پس از سلام و احوال پرسی گفت: «تو مانند سایر دیوانگان حاضر در این تیمارستان نیستی. به من بگو اینجا چه می‌کنی؟» دیوانه گفت: «من نیز دیوانه‌ای هستم همچون سایر دیوانگان. به من انگ عاقل بودن نچسبان.» پیرمرد سفیدپوش گفت: «مرا نپیچان. من تفاوت تو را با دیوانه‌های دیگر متوجه می‌شوم.» 

دیوانه گفت: «به نظرم تو نیز مانند سایر دکتر‌های حاضر در این تیمارستان نیستی. پس می‌گویم.» وی سپس افزود: «پدرم وکیل دعاوی بود و می‌خواست من وکیل دعاوی شوم. عمویم تاجر پسته بود و دوست داشت من تاجر پسته شوم. مادرم پزشک متخصص گوش و حلق و بینی بود و می‌خواست من پزشک متخصص گوش و حلق و بینی یا حتی عمومی شوم. معلمانم می‌خواستند از من یک مهندس مکانیک، یک تاریخ نگار، یک جغرافیانگار، یک فیزیکدان، یک شیمی دان و یک انتگرال دان بسازند. هیچ کس مرا، چون یک انسان ندید. پس به اینجا آمدم تا خودم باشم.» 

سپس آهی کشید و از پیرمرد سفیدپوش پرسید: «تو دکتری؟» مرد سفیدپوش از گوشه چشم نگاهی به دیوانه‌ای که می‌خواست خودش باشد کرد و گفت: «نه. من پائولو کوئیلو، نویسنده پرفروش برزیلی هستم که در داستان‌های خود از عبارت‌های عرفانی و پندآموز استفاده می‌کنم. به اینجا آمده ام تا با امثال تو گفتگو کنم و از سخنان شما برای داستان‌های خود الهام بگیرم. آیا راضی هستی جمله زیبا و حکمت آموز تو را در یکی از داستان هایم منتشر کنم؟» وی سپس هرهر خندید و از خود صدای کامیون درآورد و دور شد. دیوانه‌ای که می‌خواست خودش باشد، به دور شدن او نگاه کرد و هیچ نگفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->