ملاقات نکونام و استقلالی‌ها با خطیر؟ هلدینگ همه هزینه استقلال را نمی‌دهد! نتیجه بازی فوتسال ایران و گواتمالا(۲۹ شهریور ۱۴۰۳)+ ویدئو خلاصه بازی| قاطع و پرغرور در جام جهانی عکس‌هایی از بازی تیم‌های ملی فوتسال ایران و گواتمالا مدافع پرسپولیسی در راه خیبر مهدوی کیا سرمربی الجزیره الحمرا امارات شد + عکس پخش زنده بازی ایران و گواتمالا در جام جهانی فوتسال (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین پرسپولیس - پاختاکور از مشهد به قلعه حسن خان رفت + عکس گاریدو: دنبال ۳ امتیاز بازی با آلومینیوم هستیم تارقلی‌زاده، رئیس گروه فنی و آنالیز فیفا در جام جهانی فوتسال ۲۰۲۴ است صعود تیم ملی فوتبال ایران به رتبه ۱۹ رنکینگ فیفا دردسر احتمالی سهرابیان برای استقلال اینزاگی: عملکرد خوبی مقابل منچسترسیتی داشتیم تاریخ و ساعت بازی نساجی و استقلال در لیگ برتر فوتبال ایران | یامگا خیلی زود به استقلال رسید تاریخ و ساعت بازی پرسپولیس و آلومینیوم اراک در لیگ برتر فوتبال ایران | شهرقدس این بار میزبان سرخ‌های پایتخت مخالفت درویش با وجود اصرار گاریدو: خارجی نمی‌خریم! دلداری بازیکنان پرسپولیس به ستاره مغموم گره VAR به دست وزیر ورزش باز می‌شود؟
سرخط خبرها

خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش

  • کد خبر: ۲۴۴۰۵۶
  • ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۰
خاطرات تلخ شاهرخ بیانی از مادرش
شاهر بیانی، پیشکسوت باشگاه استقلال و بازیکن سابق تیم ملی درباره مادرش که تازه به رحمت خدا رفته، حرف‌های جالبی به زبان آورده است.

گروه ورزش|شهرآرانیوز، شاهرخ بیانی، پیشکسوت استقلال و تیم ملی فوتبال ایران درباره مادرش که تازه به دیار باقی شتافته این جملات را به زبان آورده است: «مادر من مثل تمام مادارن سرزمینم بسیار فداکار بود. زمانی که ما فوتبال مان را شروع کردیم مثل آلان امکانات نبود. حمام نداشتیم، لباسشویی نداشتیم و مادرمان در سرمای زمستان لباس‌های گلی و کثیف ما را در تشت می‌شست و روی بخاری‌های نفتی خشک می‌کرد. من می‌خواهم برای اولینمرتبه به یک موضوع مهم اشاره کنم.» بیانی درباره یک خاطره از مادرش گفت: «من جوانان استقلال بودم و از ترس پدرم نمی‌گفتیم که فوتبال بازی می‌کنیم. آقای جکیچ مربی وقت استقلال تو یک روز برفی برای تماشای تمرین ما آمد انتخابم کرد و وگفت از فردا بیا سرتمرین بزرگسالان. من باورم نمی‌شد و قبل از تمرین باید می‌رفتم به دفتر مرکزی باشگاه برای عقد قرارداد. اما کی جرات می‌کرد به بابام بگوید. بنده خدا مادرم آمد و من در حضور خدابیامرز منصورخان قراردادم را به مبلغ ۷۰۰ تومان امضا کردم.


بیانی در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بعد از عید امسال بود که مادرم متوجه کمردرد شدید من شد و به ساری آمد و دو ماه این جا بود. انگار قسمت بود که این ماه‌های آخر را کنار هم باشیم و تمام ۵۰ سال گذشته را مرور کنیم. خدا بیامرز من را طور خاصی دوست داشت و همیشه می‌گفت شاهرخ «گلِ محمدی» من است. مادرم همیشه ساعت ۱۱ شب می‌خوابید، اما آخرین شبی که قرار بود همراه تیم نساجی به ترکیه بروم تا ساعت ۲ و نیم شب بیدار ماند و می‌گفت باید تو را از زیر قرآن رد کنم. قرار بود وقتی برمی گردم همدیگر را باز ببنیم که قسمت نشد، افسوس. اما راضی ایم به رضای خدا و شاکریم که مادرم با عزت رفت و سربار کسی نبود. در همان مسجدی هم مراسم گرفتیم که دوست داشت.»


 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->