برخورد مرگبار موتورسیکلت با تیر برق با یک کشته و یک مصدوم در مشهد (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) درباره «پیمان آخال» در دوره قاجار که مناطقی از شمال‌شرق ایران را جدا کرد | «فیروزه» افتاده از انگشتر خراسان راهکارهایی برای مدیریت ترافیک و کاهش تصادفات در شروع سال تحصیلی | باز آمد بوی ماه ترافیک! جزئیات به‌کارگیری سرباز معلمان برای سال تحصیلی جدید تلاش ۱۲ ساعته آتش‌نشانان مشهد برای اطفای حریق انبار چوب رباط طرق + عکس (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) بیماری‌هایی که مرد‌ها از آن غافل هستند | مردان، ستون‌های قدرت خرما‌های تریاکی با هشیاری پلیس کرمان به مقصد نرسید جزئیات روند بررسی پرونده سرقت ۵۱ میلیون تومان از بانک سپه مشهد خواص استثنایی یک لیوان شیر چقدر است؟ اسامی عطرهای غیرمجاز اعلام شد آیا ۹ تالاب ایران در تابستان جاری خشک شده‌اند؟ ۱۳ هزار معلول در انتظار وصل و واریز مستمری تأمین مایحتاج دانش‌آموزان بهزیستی با اجرای پویش‌های «مشق مهربانی» و «همه حاضر» در کشور | اجرای این پویش‌ها در خراسان رضوی چگونه است؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳) | برقراری جوّ پایدار از یکشنبه زائران عمره مفرده ۱۴۰۳ به این توصیه‌های سازمان حج و زیارت توجه کنند جان باختن یک مقنی در کاشمر براثر برق گرفتگی در چاه ۱۵ متری (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) ضرورت اجرای قانون جوانی جمعیت در مشهد شبکه تولید و توزیع لوازم آرایشی و بهداشتی تقلبی در مشهد کشف و منهدم شد مقامات قضائی خراسان رضوی، پیگیر رفع مشکلات تولید آخرین وضعیت داروی هموفیلی در شهرستان‌ها | در شهرستان‌ها داروی هموفیلی نیست نوجوانان طرفدار نوشت‌افزار با تصاویر مفاخر شناخته‌شده و شهدا هستند رفاقت طولانی پرستاران با جانبازان در آسایشگاه توان‌بخشی جانبازان امام خمینی (ره) مشهد | اینجا همه یک خانواده‌ایم اورژانس مشهد در ۵ ماه نخست ۱۴۰۳ به حدود ۱۴۶ هزار نفر امدارسانی کرد
سرخط خبرها

عاقبت تلخ دختر ۱۲ ساله مشهدی پس از ازدواج

  • کد خبر: ۱۴۴۳۵۹
  • ۱۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۷
عاقبت تلخ دختر ۱۲ ساله مشهدی پس از ازدواج
من که در این سن و سال نمی توانستم برای آینده ام تصمیم بگیرم در واقع هیچ گونه آگاهی از ازدواج نداشتم فقط تحت تاثیر حرف های خاله ام قرار گرفتم که مدعی بود پدر خواستگارم ثروت زیادی دارد...

به گزارش شهرآرانیوز، دختر ۱۲ ساله درحالی که قطرات اشک پهنای صورتش را پوشانده بود با بیان این که امروز فقط قلبی شکسته برایم باقی مانده است درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک دختر خانواده هستم و دو برادر بزرگ ترم نیز هنوز ازدواج نکرده اند.

پدرم در روستا کارگری می‌کند و مادرم به امور خانه داری مشغول است، ولی از نظر اقتصادی اوضاع خوبی نداریم. من هم در کلاس ششم ابتدایی در حال تحصیل بودم که چند ماه قبل خاله ام مرا برای پسرش خواستگاری کرد. خاله ام همسر دوم مردی نظامی شده بود که الان بازنشسته است چرا که همسر اول شوهرخاله ام باردار نمی‌شد و به همین دلیل با خاله من ازدواج کرده بود. با وجود این رابطه «حیدر» با نامادری اش خیلی صمیمانه‌تر از مادرش بود و او را بیشتر دوست داشت برای همین همواره اوقاتش را در کنار همسر اول پدرش می‌گذراند. پدر «حیدر» وضعیت مالی خوبی دارد و تلاش می‌کرد تا شغلی برای پسرش فراهم کند چرا که او اهل درس و مدرسه نبود و در همان دوران کودکی ترک تحصیل کرده بود.

شوهر خاله ام برای او یک فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی راه اندازی کرد تا با فروش فیلم و بازی‌های رایانه‌ای مشغول کار شود، اما «حیدر» اهل کار نبود و به فروشگاه نمی‌رفت. او در همین روز‌ها با یک دختر دوست شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند.

آن دختر هم با «حیدر» بیرون می‌رفت و همه اهالی محل از ارتباط آن دو نفر اطلاع داشتند حتی مادر آن دختر هم در جریان موضوع قرار گرفته بود. خاله و شوهرخاله ام نیز وقتی ماجرا را فهمیدند به «حیدر» وعده و وعید‌هایی دادند که ارتباطش را با آن دختر قطع کند، ولی او باز هم به طور پنهانی به این ارتباط ادامه داد تا این که به ۱۸ سالگی رسید و مجبور شد به خدمت سربازی برود در این شرایط شوهر خاله ام به منزل آن دختر رفت و از او خواست تا به تماس‌های «حیدر» پاسخ ندهد و ارتباطش را با او قطع کند، ولی زمانی که «حیدر» برای مرخصی به مشهد بازگشت باز هم اصرار کرد تا خانواده اش به خواستگاری آن دختر بروند! خاله ام که از این ماجرا به شدت ناراحت بود بلافاصله مرا از پدرم خواستگاری کرد تا به این ترتیب عشق و عاشقی از سر «حیدر» بیفتد و او این رفتار‌های به قول خودشان احمقانه را فراموش کند!

خاله ام مدعی بود برای این که شوهرش اوضاع مالی خوبی دارد همه امکانات را برای پسرش فراهم می‌کند و من به راحتی صاحب خانه و خودرو می‌شوم! البته من هم علاقه قلبی به پسرخاله ام داشتم، ولی از ازدواج چیزی نمی‌فهمیدم و آگاهی در این باره نداشتم! پدرم نیز که اوضاع را این گونه دید با ازدواج ما موافقت کرد تا دخترش در آسایش زندگی کند، ولی زمانی که برای خواندن خطبه عقد به محضر ازدواج رفتیم محضردار گفت: سن من برای ثبت ازدواج قانونی نیست و نمی‌تواند این ازدواج را ثبت کند به همین دلیل به خانه بازگشتیم و شوهر خاله ام با آشنایی که داشت صیغه محرمیت را در منزل جاری کردند و بدین ترتیب من و «حیدر» در حالی محرم شدیم که او همچنان روابط سرد عاطفی با من داشت و همانند یک کنیز با من برخورد می‌کرد. او مرا به عنوان همسرش نپذیرفت و مدام تحقیرم می‌کرد تا این که یک ماه بعد از جاری شدن صیغه محرمیت او مرا به یک مکان مذهبی برد و صیغه محرمیت را فسخ کرد. او خیلی راحت به من گفت: با آن دختر آشتی کرده است و حالا مرا دوست ندارد! اکنون من در حالی با قلبی شکسته یک شکست عشقی را در زندگی ام تجربه کرده ام که هنوز ۱۲ سال بیشتر ندارم و نمی‌دانم با این رسوایی و حرف و حدیث‌های دیگران چه کنم! اگرچه می‌دانم همه رویا‌ها و آرزوهایم به دلیل ثروت پدر «حیدر» بر باد رفت و ...

ماجرای تلخ این دختر نوجوان با صدور دستوری از سوی سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) مورد بررسی‌های کارشناسی و روان شناختی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

منبع: رکنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->