برخورد مرگبار موتورسیکلت با تیر برق با یک کشته و یک مصدوم در مشهد (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) درباره «پیمان آخال» در دوره قاجار که مناطقی از شمال‌شرق ایران را جدا کرد | «فیروزه» افتاده از انگشتر خراسان راهکارهایی برای مدیریت ترافیک و کاهش تصادفات در شروع سال تحصیلی | باز آمد بوی ماه ترافیک! جزئیات به‌کارگیری سرباز معلمان برای سال تحصیلی جدید تلاش ۱۲ ساعته آتش‌نشانان مشهد برای اطفای حریق انبار چوب رباط طرق + عکس (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) بیماری‌هایی که مرد‌ها از آن غافل هستند | مردان، ستون‌های قدرت خرما‌های تریاکی با هشیاری پلیس کرمان به مقصد نرسید جزئیات روند بررسی پرونده سرقت ۵۱ میلیون تومان از بانک سپه مشهد خواص استثنایی یک لیوان شیر چقدر است؟ اسامی عطرهای غیرمجاز اعلام شد آیا ۹ تالاب ایران در تابستان جاری خشک شده‌اند؟ ۱۳ هزار معلول در انتظار وصل و واریز مستمری تأمین مایحتاج دانش‌آموزان بهزیستی با اجرای پویش‌های «مشق مهربانی» و «همه حاضر» در کشور | اجرای این پویش‌ها در خراسان رضوی چگونه است؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳) | برقراری جوّ پایدار از یکشنبه زائران عمره مفرده ۱۴۰۳ به این توصیه‌های سازمان حج و زیارت توجه کنند جان باختن یک مقنی در کاشمر براثر برق گرفتگی در چاه ۱۵ متری (۲۹ شهریور ۱۴۰۳) ضرورت اجرای قانون جوانی جمعیت در مشهد شبکه تولید و توزیع لوازم آرایشی و بهداشتی تقلبی در مشهد کشف و منهدم شد مقامات قضائی خراسان رضوی، پیگیر رفع مشکلات تولید آخرین وضعیت داروی هموفیلی در شهرستان‌ها | در شهرستان‌ها داروی هموفیلی نیست نوجوانان طرفدار نوشت‌افزار با تصاویر مفاخر شناخته‌شده و شهدا هستند رفاقت طولانی پرستاران با جانبازان در آسایشگاه توان‌بخشی جانبازان امام خمینی (ره) مشهد | اینجا همه یک خانواده‌ایم اورژانس مشهد در ۵ ماه نخست ۱۴۰۳ به حدود ۱۴۶ هزار نفر امدارسانی کرد
سرخط خبرها

خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما

  • کد خبر: ۱۴۰۱۴۹
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۲
خطای محاسباتی دشمن و خطای محاسباتی ما
مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

ضرورتی برای جهاد تبیین

پرده اول‌: زلزله سرپل‌ذهاب

مدتی پس از زلزله سرپل‌ذهاب، اردویی جهادی داشتیم که ۱۰‌روز در منطقه مستقر شدیم و به مردم مناطق زلزله‌زده ارائه خدمت کردیم.

سختی‌های زیادی داشت؛ دوری ده‌روزه از خانواده، سرمای هوا و امکانات کم رفاهی در مقصد، فقدان جاذبه‌های تفریحی و صرفا قصد خدمت به مردم و.... همه این‌ها باعث شد خیلی از دوستان حزب‌اللهی‌مان هم یارای همراهی با چنین‌شرایطی را نداشته باشند؛ اما به‌هر حال هر حرکتی مشتری خودش را دارد و این‌بار هم با یک تیم بیست‌نفره رفتیم. در خلال ارائه خدمات، یک روز یکی از بیماران داخل درمانگاه دچار وضعیتی شبیه حملات پانیک شد (تنگی نفس شدید و خس‌خس بلند سینه و ناله‌های بلند و...)؛، ولی من برای اطمینان از تشخیص و گرفتن مشورت از اساتیدم در مشهد، فوری به خانم مامای جوان تازه‌فارغ‌التحصیلی که ما را همراهی می‌کرد، گفتم «لطفا فوری فیلم بگیرید از وضعیت بیمار که بعد برایم ارسال کنید...» وضعیت بیمار بهبود یافت و بعد به ایشان گفتم فیلم را در فضای مجازی برایم بفرستید.

وقتی ارسال کردند، دیدم تصویر پروفایل ایشان حجاب نداشت! برایم جالب بود خانمی که شاید بخشی از اعتقاداتش با من بسیجی اهل ریش و تسبیح و چفیه متفاوت باشد، در بخش زیادی از اعتقاد‌ها هم مثل من فکر می‌کند و او هم حاضر است ۱۰ روز با قبول تمام این سختی‌ها برای خدمت به مردم و رضای خدا بیاید کمک؛ آن‌هم در اردویی که رسما توسط بسیج برگزار می‌شود.

پرده دوم‌: سیل آق‌قلا و گمیشان

بلافاصله پس از سیل آق‌قلا و گمیشان که در ایام عید نوروز بود، با فوریت شدید به‌منظور خدمت‌رسانی به مردم، کاروانی برای اردوی جهادی پزشکی آماده کردیم و خودمان هم نفهمیدیم چطور حدود بیست نفر حاضر شدند از تعطیلات عید خود و از کنار خانواده‌بودن و تفریحات و دیگرجاذبه‌ها بزنند و در‌حالی‌که هنوز منطقه زیر آب است و احتمالا خطرات سیل هم ادامه دارد، ما را همراهی کنند و بیایند و بدون هیچ چشمداشتی یک هفته خود را وقف خدمت به مردم و رضایت الهی کنند، اما به لطف خدا این اتفاق افتاد.

در بین خانم‌هایی که با ما بودند، یکی از خانم‌ها نسبت به دیگرخانم‌های همراه کاروان ما، وضعیت حجابش از معیار‌های اسلامی فاصله بیشتری داشت. یک شب به من پیغام دادند که «اگر امکان دارد، من فردا برگردم به شهرم...»؛ گمان کردم سختی کار و شرایط نامناسب اسکان یا احیانا سوءمدیریت ما و برخورد‌های بچه‌ها باعث ناراحتی ایشان شده است. گفتم‌: «چشم، بررسی می‌کنم که شرایط را برای برگشت شما فراهم کنیم.»

چند‌ساعتی گذشت که ایشان دوباره پیغام دادند‌: «مشکل حل شده و لازم نیست برگردم.» به خودم گفتم نکند این بنده‌خدا بخواهد با مراعات ما و رودربایستی بماند (چون به‌دلیل آب‌گرفتگی منطقه پیرامون ما واقعا برگرداندن یک دختر جوان بدون همراهی کاروان دشوار بود) و دوست نداشتم ایشان با سختی ما را چند روز دیگر همراهی کنند؛ بنابراین پیگیر شدم مصرانه که باید بروید و تعارف نکنید و.... اصرار من باعث شد ایشان واقعیت مطلب را برایم توضیح دهند. داستان از این قرار بود که برای یکی‌دو روز بعد قرار بود ایشان ازدواج کنند و عقدشان جاری شود و در این چند ساعت از خانواده‌ها پیگیری کردند و عقدشان را چند روز به تأخیر انداختند تا بتوانند ما را تا پایان اردوی جهادی همراهی کنند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->