انتصاب سرپرست خبرگزاری صدا و سیما و مدیر شبکه خبر در احکام جداگانه فیلم‌های اسپانیا و فرانسه در راه اسکار ۲۰۲۵ غوغای ارکستر سمفونیک تهران با ساز‌های قدیمی «فوتبال ۱۲۰» به آنتن برمی گردد + زمان پخش جایزه بهترین انیمیشن خیرونای اسپانیا به «پیانو» رسید قصه بانوی خودساخته | نگاهی به سریال «طوبی»، ساخته سعید سلطانی کمدی اجتماعی به دنبال جذب تماشاگر تئاتر است کلیدر در آسمان ادبیات فارسی می‌درخشد، چنان که تاریخ بیهقی اولین پوستر رسمی «اکنون» سروش صحت منتشر شد + عکس نامزد‌های چهاردهمین دوره جوایز ایسفا را بشناسید + اسامی اکران فیلم سینمایی «زودپز» با بازی نوید محمدزاده و محسن تنابنده افتتاح مرکز فرهنگی هنری شماره ۶ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مشهد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخرین هفته تابستان ۱۴۰۳ (۲۹، ۳۰ و ۳۱ شهریور) + زمان پخش درخشش شهاب حسینی در شمال آمریکا با «آخرین حرکت» اکران مردمی «مفت‌بر» در سینما هویزه مشهد + فیلم آمار‌ جدید سامانه بازار کتاب تا چه اندازه منطقی است؟ | آقایان کتاب‌خوان‌تر از زنان!
سرخط خبرها

شعر عبدالجبار کاکایی برای ولادت امام رضا (ع)

  • کد خبر: ۱۱۱۹۴۶
  • ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۸
شعر عبدالجبار کاکایی برای ولادت امام رضا (ع)
عبدالجبار کاکایی به مناسبت ولادت امام رضا (ع) شعری برای این حضرت منتشر کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز - عبدالجبار کاکایی با اشاره به خاطره‌ای از حرم مطهر رضوی اظهار کرد: یک سال که به حرم مطهر رضوی آمدم، نزدیک ضریح چشمم به پیرمردی خورد که شمایل ظاهری‌اش به عارفان قرون هفتم و هشتم شبیه بود که از آن‌ها در ذهنم تصوراتی داشتم. لباس ساده‌ای پوشیده و دکمه‌های پیراهنش باز بود و مانند آخوند‌های رسمی و کلاسیک ما نبود، اما عمامه به سر داشت.

وی افزود: او هنگام نیایش نگاه خندانی به روبه‌رو داشت که من را جذب کرد و باعث شد به سمتش بیایم و با او گفتگو کنم. البته من معمولا خیلی کم وارد خلوت بقیه می‌شوم، اما دوزانو کنار او نشستم؛ در این بین کسی که پشت سر او بود، به من گفت که او با کسی حرف نمی‌زند. من هم که قصدم صحبت با او بود، باید می‌رفتم؛ با این حال سماجت می کردم که خلاف رویه مرسومم بود.

این شاعر ادامه داد: شروع به خواندن غزلی از مولانا کردم، به گونه‌ای که او بشنود: من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو/پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ نگو// سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو/بعد از این بی‌خبری رنج مگو، هیچ مگو//دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت/آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو// گفتم‌ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم/گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو ...

به اینجا که رسیدم او برگشت، نگاهی به من کرد و با تبسم گفت: من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت/سر بجنبان که بلی، غیر سخن هیچ مگو. دیدم که اهل شعر است و شروع به یک مکالمه کوتاه کردیم و درباره سعدی صحبت کردیم. بین کلماتی که می‌گفت سخنانی از عرفان، فقه و فلسفه می‌کرد؛ توصیه‌های پزشکی نیز به من می‌کرد و متوجه شدم که در بهداشت فردی گفته‌های او به من کمک می‌کند.

این شاعر خاطرنشان کرد: از این دست اتفاقات در زیارت امام رضا (ع) زیاد برایم رخ داده، اما یکی از شیرین‌ترین اتفاقاتی که در سفر خراسان در سال‌های اخیر برایم رخ می‌دهد، این است که هر زمان اراده می‌کنم به مشهد بیایم، در طول مسیر یک غزل جدید برای امام رضا (ع) می‌گویم. یعنی که الزام و تکلیف به من است که غزل جدید را بگویم و شب گذشته که به مشهد آمدم نیز این شعر را سروده‌ام:

چقدر آمده‌اند از کجا به صحن و سرایت!
چه راز‌های نهفته که گفته‌اند برایت!
چقدر ناله و زاری! چقدر روز شماری!
چقدر شیون و غوغا که ریختند به پایت!
تو چشم بستی و بغض هزار سال تماشا
حریر خون دل آویخته است از مژه‌هایت
تو بسته‌ای چمدان سفر به عرش و مریدان
چه دست‌ها که رساندند تا ضریح طلایت
تو پر کشیدی از این گنبد و مناره و ایوان
نشسته‌اند فقیهان، کبوترانه به جایت
خوشا شکایت عریان در آن رواق و شبستان
مفرح است سکوتت! بهاری است هوایت!
امام زاده عقل!‌ای دلیل و حجت و برهان!
ببین به پنجره فولاد بسته‌اند دعایت
تو‌ای شعور مسلم به رستگاری انسان
چقدر نقل و کرامت نوشته اند برایت!
حکیم عادل و عاقل! رفیق صبر ومدارا!
غریب نیستی، اما غریب مانده صدایت
یک از هزار منم من که در رواق تو از غم
هزار تکه شدم در نگاه آینه‌هایت
هزار تکه سوالم، هزار آینه پرسش
کجاست راه نجاتی از این غریب سرایت؟

منبع: ایسنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->