صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

از قبیله عشق* | درنگی بر جریان‌های غزل معاصر

  • کد خبر: ۲۶۰۰۲۰
  • ۰۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۵
نگاهی گذرا به جریان‌های غزل معاصر، به مناسبت زادروز غلامرضا قدسی و حسین منزوی، غزل سرایانی که بر دو شیوه مختلف بودند.

شریف شیرزاد | شهرآرانیوز؛ از آغاز سده چهاردهم خورشیدی، شیوه و صورت نوِ شاعری، به مرور، بین سرایندگان فارسی گو رواج یافت و رفته رفته، به ویژه در دهه‌های ۳۰ و ۴۰، عرصه را بر شیوه‌ها و قالب‌های کهن تنگ کرد، اما هیچ گاه نتوانست آن‌ها را به کل از میدان به درکند؛ آن شیوه‌ها و قالب‌ها زنده ماندند و ــ متناسب با نوع و میزان کارکرد‌ها و قابلیت هایشان ــ به جلوه گری ادامه دادند: غزل و مثنوی پایستند و حتی ــ در مقاطعی ــ رونقی بیش ازپیش یافتند، رباعی و دوبیتی همچون ابزاری فرعی، اما لازم باقی ماندند، قصیده و قطعه ــ در معنای قدیم ــ تقریبا ورافتادند، قالب‌های دیگری نظیر ترجیع بند و ترکیب بند و مسمط هم کارکردی تزیینی یافتند. دراین میان، حساب چهارپاره، که قالبی جدید با التزام سفت وسخت به قواعد قدیم بود، جداست.

این قالب نوظهور، به ویژه در دهه‌های نخست سده چهاردهم، بازار بسیار یافت، ولی هیچ گاه نتوانست جای قالبی مثل غزل را بگیرد؛ از آن ایام تابه امروز، غزل، همواره، متداول‌ترین و محبوب‌ترین قالب کهن شعر فارسی بوده است. برای همین، باتوجه به اینکه نخستین روز پاییز زادروز غلامرضا قدسی (۱ مهر ۱۳۰۴-۲۱ آذر ۱۳۶۸) و حسین منزوی (۱ مهر ۱۳۲۵-۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)، دو تن از غزل سرایان سده پیشین، هم هست، در برخی شیوه‌های غزل گویی معاصر درنگی کرده ام؛ امید که بدین ترتیب جایگاه این دو شاعر نیز قدری روشن‌تر شود.

اگر از برخی اشعارِ غزل واره‌ای که شاعرانی همچون فرخی سیستانی، سخنگوی سبک خراسانی، و برخی دیگر از هم عصران او عرضه کرده اند بگذریم، می‌توانیم بگوییم که غزل از سده پنجم ــ و شاید بهتر باشد بگوییم از نیمه‌های این سده ــ به این سو رخ نموده و در دو سبک کلی بروز پیدا کرده است: اولْ سبک عراقی، که شیوه مولوی و سعدی و حافظ است، و دومْ سبک هندی، که کلیم و صائب و بیدل نمایندگان برجسته آن اند.

از نیمه‌های سده دوازدهم تا حدود ۲۰۰ سال پس از آن هم، آنچه در قالب غزل عرضه کرده اند، کمابیش، ذیل همین دو سبک ــ بیشتر، عراقی ــ می‌گنجد. ازجمله غزل سرایان این دو سده می‌شود به این‌ها اشاره کرد: مشتاق اصفهانی، حزین لاهیجی، عبدالباقی طبیب اصفهانی، هاتف اصفهانی، یغمای جندقی، نشاط اصفهانی، مجمر اصفهانی، وصال شیرازی، وحدت کرمانشاهی، غالب دهلوی، همای شیرازی، فروغی بسطامی، صفی علی شاه، صفای اصفهانی، حاجب شیرازی، صابر همدانی.

کسانی که بیشتر در نیمه نخست سده چهاردهم در این دو سبک غزل سرودند، به اقتضای عصر جدید، و البته متأثر از شیوه نو، در این کار تفاوت‌های ریزودرشتی با پیشینیان خود داشتند، اما نه چندان که صفت «نوآور» بگیرند. ازاین جمله اند فرخی یزدی، پژمان بختیاری، شهریار تبریزی، رهی معیری، امیری فیروزکوهی، ابوالحسن ورزی، عماد خراسانی، ژاله اصفهانی، علی اشتری.

نه رهی، نه ابتهاج

گفتم که در این ایام غلبه با غزل سبک عراقی بود، اما، براثر بدعت‌ها و بدایع نیما و پیروان و هواداران او، و البته تغییرات اجتماعی و فرهنگی ایران در دوران مدرن، ازجمله تأسیس دانشگاه و برآمدن رشته زبان و ادبیات فارسی، اولا، غزل گویی به سبک هندی رو آمد و، ثانیا، برخی شعرا ــ که تعدادی از نوگرایان هم در گروه ایشان بودندــ کم و زیاد غزل‌هایی سرودند که با آنچه در آن دو سبک کهن جای می‌گرفت تفاوت‌هایی داشت. توضیح اینکه هم نیما و هم برخی دنباله روان او، برخلاف سنت گرایان بزرگ، به دلایل زیباشناختی، غزل سبک هندی را مطبوع می‌یافتند و خوش می‌داشتند. 

صورت بندی رشته‌ای دانشگاهی تحت عنوان «زبان و ادبیات فارسی» هم باعث شد که این سبک، که نزد ادبای برجسته زمان قدری و وزنی نداشت، دست کم، در پژوهش‌های ادبی، ازجمله تحقیقات خود ایشان، محلی برای بروز بیابد؛ مثلا، علی اکبر شهابی خراسانی، استاد دانشگاه، سال ۱۳۱۶، زمانی که لیسانسیه دانش سرای عالی بود، در این زمینه کتابی نوشت که «روابط ادبی ایران و هند یا تأثیر روابط ایران و هند در ادبیات دوره صفویه» نام دارد. همچنین، در سال پرتلاطم ۱۳۳۲، عبدالمحمد آیتی، در مقاله «نقدی بر غزل معاصر»، به غزل سرایان سنت گرا تاخت و سایه را بابت انتشار «سیاه مشق» و «یاد فرزندان ناخلف خود» به نرمی نواخت.

بدین ترتیب، غزل سرایی به سبک هندی رونق یافت و نیز یک نوع غزل نو بروز کرد، تاحدی که برخی از آن غزل سرایان پیش گفته هم نشانه‌هایی از این طرز‌ها را در سروده‌های خود بازتاباندند؛ این چنین است که ــ مثلا ــ غزل رهی را نمی‌توانیم یکسره عراقی بدانیم و از تأثیر سبک هندی بر سخن او چشم بپوشیم، یا در غزل ابتهاج نمی‌توانیم نشانه‌های نوگرایی را نادیده بگیریم. اما از این‌ها هیچ یک نماد این دو نوع غزل در شعر معاصر نیست.

از برجستگان غزل سبک هندی معاصر، سیدکریم امیری فیروزکوهی و محمد قهرمان و کیومرث عباسی قصری و نیز ذبیح الله صاحبکار و غلامرضا قدسی را می‌توان ذکر کرد، و، از نمایندگان غزل نو، منوچهر نیستانی و محسن پزشکیان و سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی و البته حسین منزوی.

اینجا، ذکر دو نکته لازم است، اگرچه روشن به نظر برسند: اول اینکه دربین شاعران دسته اول، در میزان میل و التزام به سبک هندی، تفاوت بوده است، چنان که برخی کمتر با این شیوه آموخته بوده اند و برخی بیشتر، و یک دسته تا پایان عمر شاعری خود در مسیر آن سیر کرده اند و دسته‌ای دیگر به تدریج از آن فاصله گرفته اند؛ مثلا، امیری، تا پایان، به صائب و راه ورسم شاعری او وفادار ماند، ولی قهرمان، در اواخر عمر، شیوه دیگر کرد.

نه در اوج، نه در انزوا

اما قدسی چه؟ از این شاعر شعر کم در دست داریم، ازجمله به این دلیل که برخی از آن‌ها ازبین رفته اند؛ و همین امرْ قضاوت درباره کار او را دشوار می‌کند. بااین همه، آنچه از اشعار باقی مانده قدسی و نیز گزارش دوستان او (مثلا، قهرمان که مجموعه‌ای از اشعار شاعر را هم گرد آورده است) برمی آید این است که این غزل سرا ــ جدا از اینکه به حاجی محمدجان قدسی مشهدی، شاعر بنام سبک هندی، نسب می‌رسانَدــ درمیان هم قطاران خود موقعیت ممتازی ندارد: غزل قدسی چندان اثری از مضمون‌های بدیع و تصویرسازی‌های شگرف ندارد و گاه به کل با آن متفاوت است، مثلا آنجا که صورتی اعتراضی می‌یابد و یک وجه خطابی برجسته پیدا می‌کند. (به نظر می‌رسد سبک هندی محمل مناسبی برای بیان این گونه باور‌ها و معتقدات فراهم نمی‌آورد.) 

نیز، اگر همان میل و التزام را معیار قرار بدهیم، می‌بینیم که شاعر همیشه به سبک هندی تمایل نداشته، و همچنین، هرجا اقتضا می‌کرده است، از قواعد آن سر می‌پیچیده است. قهرمان، در مقدمه دیوان قدسی، نوشته که او «در غزل به سبک هندی تمایل داشت»، ولی بلافاصله افزوده است: «چند ماه پیش از فوتش، دو-سه غزل ساده و روان ساخته بود و می‌گفت: ‘می خواهم بعدازاین چنین بسرایم. ’» یادآور می‌شوم که او از داوری درباره کیفیت غزل قدسی خودداری کرده است.

نکته دوم اینکه دربین شاعران دسته دوم، یعنی نوگرایان، در میزان تأثیر و نقش در شیوه نو، فرق وجود داشته است، چنان که برخی کمتر در بروز آن مؤثر بوده اند و برخی بیشتر، و یک عده دیگر نقش چندانی در تثبیت و گسترش و نفوذ این طرز ایفا نکرده اند و عده‌ای دیگر ــ در نظر و عمل ــ خود را وقف آن نموده اند؛ مثلا، برخی می‌گویند نیستانی، اگرچه خیلی عمر نکرده است و فقط چندتایی غزل نو دارد، از نمایندگان مهم این شیوه است، ولی محمدعلی بهمنی، علی رغم حیات طولانی و نیز استمرار و پشتکار، کمتر از ــ مثلاــ منزوی در رَوایی و پایداری غزل نو نقش بازی کرده است.

منزوی، اگرچه از بیشتر همکاران خود کمتر زیست، آن طور که به نظر می‌رسد، از آن دیگران نمونه‌های بهتری عرضه کرد و عده زیادتری را به دنبال شعر و شیوه شاعری خود کشید که همچنان در فضای ادبی کشور دم می‌زنند. هرچند، حدود ۲۰ سال از درگذشت این شاعر می‌گذرد و در این مدت در غزل سرایی شیوه‌های گوناگونی پیش نهاده اند، باز کلام او پرتوان است و به نوآمدگان سرمایه می‌بخشد، همچنان که امروز، در آثار بسیاری از غزل سرایان جوان، می‌شود نشانه‌های مضمون گرایی و نازک خیالیِ سبک هندی را به سادگی بازشناخت، گیریم که کسی ایشان را به این شیوه نشناسد.

* عرفی شیرازی، شاعر بزرگ سده دهم و از پیشروان سبک هندی، که در انواع شعر، ازجمله قصیده و غزل، توانا بود، گفته است: «قصیده نظم هوس پیشگان بُوَد عرفی/ تو از قبیله عشقی وظیفه ات غزل است».

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.