صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روی برگه‌ای کوچک، همه حرف‌های ناگفته دلشان را‌ می‌نویسند،نامه هایی که زائران داخل ضریح انداخته اند، سوا که شوند سوار بر کشتی سرنوشت می شوند.

به گزارش شهرآرانیوز، روی برگه‌ای کوچک، همه حرف‌های ناگفته دلشان را‌ می‌نویسند، بی پناهی شان را فریاد می زنند، وقتی ضریح خالی می شود، نجواهای بسیاری از درون نامه ها شنیده می شود؛ نامه هایی که زائران داخل ضریح انداخته اند، سوا که شوند سوار بر کشتی سرنوشت می شوند، سوار بر کشتی مهری که ناخدایی جز شمس الشموس ندارد.

صحن آزادی، مدیریت نذورات

برای روایت نامه های داخل ضریح، به قسمت مدیریت نذورات در صحن آزادی می روم، اتاقی بزرگ مملو از کیسه های بزرگی که علاوه بر پول و پارچه های نذری داخل و روی ضریح، میزبان نامه های زیادی نیز هست، نامه هایی با شکل و اندازه های متفاوت اما با روایت هایی یکسان که حکایت اول و آخرش، طلب سخاوت از آقاست، آقای مهربانی که همیشه دست بر سینه، معین الضعفا خطابش کرده ایم، با چشمانی که اگر نیازی پشتش بوده و مهر سکوت لب ها اجازه بیانش را نداده، روایت نم اشک ها، رنگ رخسارمان، سر درون را برای آقا آشکار کرده است. و چه پناه امنی دارند زائران و مجاوران آقای نازنین ما. 

روایت ها اغلب کوتاه است، با چند جمله شکسته بسته، اما برکه کوچک تمنای زائران، اقیانوس روایتی است از حرفای نگفته ای که تنها محرمش در عالم، رضای خراسان است و بس. 

برای به نتیجه رسیدن همین دست های ملتمس به آقا، پیگیری های بسیاری از سوی خادمان صورت می گیرد تا سرانجام همین چند خط، باران مهربانی سلطان خراسان به چشم هایی بی قرار باشد.

رهایی از چوبه دار با ضمانت آقا

" سلام آقا جان، الان که این نامه را برایتان می‌نویسم امیدم از همه جا قطع شده است، پناهی ندارم، ۹ سال پیش در یک نزاع جمعی ناخواسته و از سر عصبانیت جوانی به قتل رسید و من الان در بند زندان ام، کمتر از یک ماه دیگر حکم قصاص اجرا می‌شود و فقط دلم به حال دختر کوچکم و بی پناهی همسرم می‌سوزد، یا امام رضا ضامن آهو که شدی می‌شه ضامنم بشی"

نگارش این سطور، آخرین امید خاموش نگارنده بود و شاید اصلا فکرش را هم نمی کرد نامه ای را که به یکی از بستگانش داده بود تا راهی مشهد شود و در ضریح بیندازد، روزگارش را کن فیکون کند...

چیزی تا اعدامش باقی نمانده بود، خانواده مقتول، هر ضمانت و وساطتی را رد کرده بودند اما یکی از روزهای روزگار، زنگ خانه شان را زدند و خادمان امام رضا(ع) پرچم به دست وارد شدند و یکی از خدام روبه اولیای دم گفت: "قصاص حق شماست اما من امروز به نیابت از امام رضا(ع) آمده ام تا ضامن این جوان شوم" و هنوز صحبتش به پایان نرسیده است که اشک بر چشمان اولیای دم سرازیر 
شد و با صدایی لرزان و آهسته گفت:" یا امام رضا بخشیدمش به شما".

صدای هق هق گریه از اولیای دم و خانواده مقتول بلند شد و بانگ صلوات بود که لا به لای بوی عود و مشک، فضا را معطر کرد و قفل بسته، با عنايت آقا باز شد.

سوی چشمان من از تو ...

"سلام امام رضای مهربانم یا امام غریب، نمی‌دانم نامه‌ای که خواهرم به نیابت از من می‌نویسد را میخوانی یا نه .. دختر ۱۷ ساله هستم که چشمانم کم سو است و رو به نابینایی است و نیاز به عمل جراحی دارد و همین موضوع باعث شده است که نتوانم در کنکور شرکت کنم، از خانواده‌ای بی بضاعت از روستایی دور افتاده از کرمان هستم که هزینه جراحی چشمانم را ندارند ولی دوست دارم درسم را ادامه دهم، یا امام رضا کمکم کن بتوانم هزینه عملم را پرداخت کنم".  

نامه که قرائت شد، پیگیری خدام برای این نامه، بدون‌ وقفه آغاز شد و از طریق شماره ای که داخل نامه نوشته شده بود و توسط نذرهای درمان که برخی از زائران انجام می دهند هزینه مداوای این دختر پرداخت شد و دو چشم بی سو، دوبار نور گرفت.

دوچرخه آبی

یکی از خدام روایت می کند وقتی نامه ها را باز می کردیم چشمم به یک برگه کوچک افتاد که با خطی ناخوانا نوشته شده بود: "امام رضا جانم سلام .ممنونم که اجازه دادی به حرمت بیایم، مادرم می گوید هر چه بخواهی امام رضا می دهد، هر روز که از خیابان شهر رد می شوم چشمم به مغازه ای می افتد که دنیایی از دوچرخه ها رادارد، من هم دوست دارم مثل دوستانم یک دوچرخه داشته باشم یک دوچرخه آبی. ولی چون پدرم خیلی بدهی دارد به او نگفتم که من هم دوچرخه می خواهم، فقط آرزویم را به تو گفتم چون می دانم تو امام مهربان منی."

و بعد از خواندن نامه، خادم امام رضا(ع) نامه کوچک را در جیب کت اش گذاشت و گفت: "هزینه آرزوی این پسر بچه با من، خودم برایش از همان شهری که هست یک دوچرخه آبی می خرم."

روزی که زنگ در خانه شان را زدند، پسر باورش نمی شد در را که باز کند یک دوچرخه آبی جلوی در ببیند. و پیک این هدیه را تحویل داد و گفت: "هدیه امام رضاست مبارکت باشد".

امانتی های ارزشمند آقا

شاید باورش سخت باشد اما همه نامه هایی که در ضریح امام رضا(ع) انداخته می شود، به رسم امانت فقط یک خادم آن را می خواند و بعد به گروه پیگیری تحویل می دهد،خادمی که با صفای دل و اخلاص، نامه ها را می خواند و اگر نیاز به پیگیری داشته باشد به بنیاد کرامت رضوی تحویل می دهد.

برخی از نامه ها که با اسم و شماره هستند را نمی گذارد که بخوانم می گوید "این نامه ها دست ما امانت هستند. "

همه التماس دعاهای زائران

روایت ها شیرین است و بسیار ،مدیر کل نذورات آستان قدس رضوی در گفتگو با شهرآرانیوز، درخصوص نامه های رسیده به حرم مطهر امام رضا(ع) می گوید: این نامه ها در حقیقت دل نوشته های مردم است که بخشی از طریق پست به ما ارسال می شوند و بخشی عمده دیگر، نامه هایی است که داخل ضریح انداخته می شوند.

علیرضا اسماعیل زاده ادامه می دهد: زائران درخواست هایی از امام رضا(ع) و خدام دارند، مانند مشکلات جهیزیه، کمک درمان، دیه و وساطت در اختلافات و... .نامه ها ابتدا دسته بندی می شوند و به دفتر تولیت آستان قدس رضوی ارسال می شوند و از آنجا فقط تعدادی از نامه ها به خادمان در بنیاد کرامت رضوی جهت پیگیری، ارسال می شود.

وی می افزاید: برخی نامه ها دلنوشته به امام رضاست که سن و سال نمی شناسد و در شرایط سنی مختلف است که این نامه ها به سازمان کتابخانه ها در موزه جهت بایگانی ارسال می شود، در قدیم الایام نیازهای آستان قدس کمک به مهمانسرا، به نیت نذر امام رضا(ع)، ساخت دارالشفا و ساخت و ساز در برنامه توسعه حرم مطهر بود اما الان تامین نیاز مردم وسیع تر شده است.

اسماعیل زاده تصریح می کند: خدمات اداره کل نذورات آستان قدس بر اساس نیات ناذران شامل نذر فرش، نذر قرآن، نذر مهمانسرا، نذر تسهیل مهمانسرا، نذر محرومین، نذر درمان، نذر آزادسازی زندانیان، نذر زائر اولی، نذر چایخانه، نذر عمران، نذر عقیقه، نذر روشنایی حرم و نذر قربانی است،در سال گذشته بیش از دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در نذورات مشارکت داشتند و نذر‌های مردمی نسبت به سال گذشته رشد ۶۰ درصدی داشت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.