بانوان موفق دوام ثامن در رسانه‌ها معرفی شوند «شهردخت» رسانه دختران شهر | شناسایی دختران دانش‌آموز علاقه‌مند به رسانه با محوریت سواد رسانه + فیلم پایه اصلی در جامعه توجه به مفهوم خانواده است توجه به حوزه بانوان در مدیریت شهری از اهمیت بالایی برخوردار است روش تهیه آسان کیک یزدی در خانه + فیلم اقدامات دولت شهید رئیسی در حوزه بانوان و خانواده ماندگار خواهد بود احتمال انتصاب ۱ تا ۳ زن به عنوان استاندار در دولت چهاردهم راه و رسم انتخاب نوشت افزار مناسب بررسی نرخ مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری زنان در گروه‌های سنی مختلف در بهار ۱۴۰۳ | پویایی زنان جوان در بازار کار در موضوع جوانی جمعیت، محور، خانواده و کرامت مادری است پاسخ به پرسش‌های حقوقی بانوان | آیا می‌توان محل تولد پدر یا مادر را تغییر داد؟ نه شرقی، نه غربی در حوزه زنان | گفتمان الگوی سوم زن مسلمان نیاز به ترویج دارد آخرین مهلت ارسال آثار به جشنواره بانوان «حریم رسالت» اعلام شد ۵  کتاب کاربردی برای تقویت مهارت گفتگو در کودکان | گفتن آموختن گذری بر تاریخ ایجاد نخستین کودکستان‌ها در جهان، ایران و مشهد | روایتی به‌قشنگی و دل‌نشینی بچه‌ها دماغ من زشت است | گفتاری درباره تاثیر رسانه بر کاهش اعتمادبه‌نفس دختران بی‌دردسرترین طلا برای شهربانوی ووشو نگاهی به فعالیت بانوان ورزشکار مشهدی | از نایب‌قهرمانی پینگ‌پنگ‌باز مشهدی تا قهرمانی تلنت مشهد در لیگ آزاد تهران ویدئو | مادرانه | روایتی از دلتنگی مادران شهدای مفقود الاثر طرح «پیوند ماندگار»؛ طرحی برای تحکیم بنیان خانواده در مشهد کنترل فشار خون با اصلاح سبک زندگی
سرخط خبرها
هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

هدیه‌ای زیبا از سنگ بالای سر مزار امام رضا(ع)

  • کد خبر: ۱۹۷۰۰۵
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۲
من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر مزار آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

به گزارش شهرآرانیوز، هوای خوب بدجوری هوایی‌ام کرده بود. از باب‌الرضا وارد حرم شدم. انگار به چیزی احتیاج داشتم که خوشی‌ام را کامل کند.

داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا ما سنگ متبرک حرم امام‌رضا (ع) نداریم؟ رسیدم به باب‌الکاظم. متوجه شدم خدام مشغول تعمیرات در صحن هستند. چند خرده‌کاشی ریخته بود روی زمین. خم شدم یک دانه را برداشتم.

کمی از لعاب‌های کاشی ریخته بود که آن‌ها را پاک کردم. یکی از خدام مشغول جارو بود. توی دلم گفتم: این هم سنگ حرم است. چه فرقی می‌کند؟ خیلی‌ها همین را هم آرزو دارند.

آن تکه کاشی را که به اندازه یک فندق بود به خانه بردم و گذاشتم در جعبه وسایل ارزشمندم. چند روزی گذشت و من این موضوع را کاملا فراموش کرده بودم.

یک روز تلفن به صدا درآمد. یکی از دوستانم تماس گرفت که بیا کارت دارم. هیچ اهل این‌گونه تماس‌های عجله‌ای نبود. وقتی رسیدم، یک جعبه صدفی خیلی زیبا درآورد و روبه‌رویم گذاشت. توی دلم گفتم: خدایا! این دیگر چیست؟

اول نمی‌خواستم قبول کنم. هنوز نمی‌دانستم در جعبه چیست. عجیب کنجکاو بودم و دلم می‌خواست هر لحظه درش را باز کنم. بازش کردم. دیدم یک نگین سنگ مرمر زیبا چشم‌هایم را لبریز کرد.

من که تا آن روز هیچ سنگی از هیچ حرمی نداشتم، با خوشحالی گفتم: وای! سنگ حرم آقا امام حسین (ع) است. پاسخ داد: نه، این نگین از این سنگ بالای سر قبر آقا امام رضا(ع) است که قسمت تو شد.

اشک‌هایم ریخت و همه آن چند روز پیش در ذهنم مرور شد. این‌طور بود که من از توی صحن یک تکه خاکه کاشی برداشتم، ولی آقا بخشندگی کرد و نگینی فرستاد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.